اسفند خود را چگونه گذراندید؟
جمعه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ق.ظ
الآن شدیدا نیاز دارم یکی خیلی خیلی محکم بخوابونه پشت گردنم ... میپرسین چرا؟ خیال میکنین خود آزارم؟ یا روانیم یا ... خب یکسری حرف ها از 94 که شروع شدن موندن بالاتر از حنجره ام ... نه اینکه کسی نبود برای گوش دادن بهش ها!! ... نه ... راستش اونقدر برای هر نوع رفتاری که اطرافم دیدم سکوت کردم اونقد بی هیچ واکنشی صدای هندزفریم رو زیاد کردم و تمام عصبانیت و نگرانی و حتی شادی هام رو ریختم توی صدام و با آهنگای توی گوشی همراهی کردم که دارم فکر میکنم اگر قرار باشه همین روند ادامه پیدا کنه یکروزی توی یکی از پاساژای شهر درحالی که خیلی آروم خیلی آروم با لبخند درحال تماشای ویترین یکی از مغازه های نقره فروشی هستم یهو دامن از کف بدم و با یکی از آهنگا به رقص بیام ... مطمئنم همون موقع خدا سنگم میکنه ، آره آره مطمئنم سنگ میشم ،میشم یه مجسمه وسط پاساژ. این اصلا خوب نیس یجواریی افتضاحه؛ مراما یکی بیاد بخوابونه پشت گردنم.
۹۴/۱۲/۲۸