ذائقه جات

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

در هر لحظه از زندگی خیالم اینه که وای دیروزم چه سخت گذشت و "ما را به سخت جانی خود این گمان نبود" و فردا که میاد میگم زکی دیروز که چیزی نبود دیگه خداییش "ما را به سخت جانی خود این گمان نبود" و پیش خودم میگم دیگه خدایا خدایی بیشتر از ایناهم قراره ببینم؟ فردای فردا میاد میبینمش بم میگه آره حالا حالاها مونده تا بیشتر از اینا رو ببینی منم میخندم میگم نوپرابلم و "تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم" ولی مطئنم یه روزی میرسه که منم بگم "هرچه مرا تبر زدی زخم نشد جوانه شد" و یه لبخند گنده و قرمز پررنگ بزنم یه لبخند واقعیه واقعی.
+اما تو باور نکن :|
۴ نظر ۲۶ تیر ۹۶ ، ۰۲:۴۰
یا تکه تکه میشویم و شوق دویدن و خندیدن و رقصیدن را از ما میگیرند یا زنده می مانیم و شوق دویدن و خندیدن و رقصیدن را از ما میگیرند.
۱ نظر ۲۵ تیر ۹۶ ، ۰۱:۱۲
بی هیچ صحبتی بریم سراغ اصل موضوع :)


× بازی بهانه بود که عرض ارادت کنم به رفیق دوست داشتنیم ×
۶ نظر ۱۴ تیر ۹۶ ، ۰۱:۲۵
برای هرکس دقیقا به همان اندازه ای که برای شما وقت و ارزش می گذارد وقت و ارزش بگذارید؛ تفاوت در کمیت ارزش گذاری ها اثرات سوئی بر نسلی که از خود برجا میگذاریم خواهد داشت.../
امضاء : یکی از همان نسل ها
۳ نظر ۱۱ تیر ۹۶ ، ۰۲:۱۹

زندگی همیشه جوری پیش میره که بشه مثال نقض تمام باورهایی که تو چندسال زندگی بهش رسیدی ...

مثلا همین بخشش؛ درک نمیکنم چه لذتی تو بخشش هس وقتی میتونی با انتقامی که ناشی از توانایی های خودته بشکونی آدمی که شکستت... راستش بنظرم حرف بخشش رو اونایی پیش میکشن که دستشون از مظنون کوتاه مونده یا لااقل زورشون کمه و از شکست دوباره میترسن...

+نصیحت را دوست ندارم لطفا با آدمی که بیست هیچ از زندگی عقبه صحبت نکنیم فقط بزنیم تو گوشش بعدش بزاریم فقط گریه کنه (خودمم)

۳ نظر ۰۹ تیر ۹۶ ، ۰۳:۳۹
هیچ جدا شدنی وجود ندارد؛ هیچ رفتنی بازگشت ندارد؛ هیچ سکوتی شنیدنی نیست؛ هیچ آدمی وجود ندارد که تنهایی را تجربه نکرده باشد ...
۲ نظر ۰۷ تیر ۹۶ ، ۰۲:۲۳